دلنوشته هاي تنهايي الهه

ساخت وبلاگ
عشق پسرونه! تازه پشت لبم سبز شده بود که یه چیزی تو دلم قیلی ویلی میرفت! نمیدونستم چیه ولی با دیدن یک دختر این حس بیشتر میشد! با شیطنت های بچگیم فرق داشت ولی خب رنگ و بوی شیطونی میداد. به خودم گفتم: خوب عشق که میکن همینه دیگه! سربازی که رفتم ، بدجور دلم هوای خونه رو میکرد اونقدر که میخواستم دربرم : باز گفتم: به این میکن عشق ! حالا که میرم سرکار، گاهی وقتها هم خودمو مهمون می کنم و یه ساندویچی میززنم ولی دلم دستپخت مادر و میخواد. نه: پس  اینم میگن: عشق! پدرگاهی غر میزنه ولی عاشق موهای سفید و صورت چروکشم ! نه بابا: اینم عشقه! قربون خدا برم که اینقدر زیاد عشق آفریده دلنوشته هاي تنهايي الهه...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته هاي تنهايي الهه دنبال می کنید

برچسب : عشق پسرونه,وبلاگ عشق پسرونه,عشق های پسرونه,داستان عشق پسرونه, نویسنده : 3tanhaee24 بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 27 مهر 1395 ساعت: 18:06

خانه تکانی صبح زود با تک مونس تنهائی هام بیدار می شوم . با چند لقمه نان و پنیر جان می گیرم . نگاهی به در و دیوار خانه می اندازم. میخواهم همه جاراتمیز کنم. مادر می گوید: سحر خیزشدی الهه ! می گویم: سال نو نزدیک است: باید خانه تکانی کنیم.شروع می کنم: پنجره ، پرده ، دیوار ، در ، فرش ، گلدان ، گردو غبار همه را می زدایم. به ساعت می نگرم چیزی به امدن پدر نمانده ! پدر گلهای مصنوعی سالن را دوست دارد. پس آنها را بیشتر تمیز می کنم.، خانه تکانی سنت قشنگی است، اما برای من مفهوم دیگری دارد، من برای سال نو یا مهمانی این کار را نمی کنم، من که با آمدن عید شاد نمی شوم ، پس چرا با این دلنوشته هاي تنهايي الهه...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته هاي تنهايي الهه دنبال می کنید

برچسب : خانه تکانی,خانه تکانی عید,خانه تکانی دل,خانه تکانی نوروز,خانه تکانی سریع,خانه تکانی شب عید,خانه تکانی دلها,خانه تکانی ذهن,خانه تکانی آشپزخانه,خانه تکانی در بارداری, نویسنده : 3tanhaee24 بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 27 مهر 1395 ساعت: 18:06

تنهایی...   نمیدانم ساعت چند است ؟ صدای تلویزیون می آید و صدای حرف زدنها . من در اتاق کوچکم نشسته ام. چند تا مجله و کتاب ، یه دفتر و قلم که همرازم هستند و گوشی . این ها همنشین های منند. به پنجره بسته می نگرم و پرده ساده اش . مرغ خیالم به هر سو پر می کشد. به گذشته ، آینده ، رویاهای دور و درراز... تنهایی را دوست دارم. با خود خلوت کردن را دوست دارم. نمیدانم چرا؟ شاید به دنبال خود می گردم . با تنهایی و سکوت، الفتی ناخودآگاه دارم. از همهمه و شلوغی این جماعت هزار رنگ ه تنهایی پناه برده ام. در خلوت ساده من،ردپایی از رویا و دروغ و فریب نیست: چون کسی نیست جز خدا و سکوت و دفتر دلنوشته هاي تنهايي الهه...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته هاي تنهايي الهه دنبال می کنید

برچسب : تنهایی یعنی,تنهایی من,تنهایی پر هیاهو,تنهایی را دوست دارم,تنهایی شعر,تنهایی اس ام اس,تنهایی عکس,تنهایی متن,تنهایی جملات,تنهایی غم, نویسنده : 3tanhaee24 بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 27 مهر 1395 ساعت: 18:06

عشق دخترونه! وقتی تو راه مدرسه یکی بهم گفت! دلم یهو افتاد تو جورابم! گفتم: وای ! پس عشق که میکن اینه! وقتی اولین خواستگار در خونمون رو کوبید گفتم:  اهان! پس عشق اینه! خیلی وقت ها دلم تنگ میشه و آبغوره میگیرم ، میگم: خب به این میگن عشق! پدر و مادر میگن: تنها نری بیرون. لجم میگیره ولی عشق هر دوشون تو دلم قلمبه شده! برادرم وقتی غیرتی میشه: میخوام موهاشو بکشم ولی براش میمیرم . آره اینم عشقه. مادر میگه: خدا زن و مرد برای آرامش همدیگه آفریده باید همه محبت تو بذاری واسه مرد زندگیت تا وقتی که تشریفشو بیاره! یواشکی میخندم.  دلم یه عشق پاک  می خواد: ولی خدا از همه لایق تره دلنوشته هاي تنهايي الهه...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته هاي تنهايي الهه دنبال می کنید

برچسب : عشق دخترونه,عشق دخترونه من,عشق دخترونه و غیرت پسرونه,عشق دخترونه ها,عشق های دخترونه,وبلاگ عشق دخترونه,داستان عشق دخترونه,love دخترونه,رمان عشق دخترونه غیرت پسرونه,عکس عشق دخترونه, نویسنده : 3tanhaee24 بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 27 مهر 1395 ساعت: 18:05

تو نباشی...   تکرار پشت تکرار: شب و روز ،سال و ماه ، 4 فصل خدا، زندگی ... انگار غصه های دل من نیز تکراری شده اند. نمیدانم  من زندگی را خاموش کرده ام یا زندگی مرا؟ مشکلات همچون دریائی متلاطم مرا در برگرفته اند مبهوتم و خاموش اما زنده: زنده به نفسی که از سینه تو بر می آید . زنده با خنده های کودکانه ات، شادی های کوچک و فروغ چشمانت که آرزوی دیدنشان به من امید زندگی می بخشد. اگر صدای گرم تو در گوش جانم نپیچید ، اگر عشق معصوم تو در آشیان قلبم پر نکشد، اگر قول و قرارهای عاشقانه دست و پای دلم را زنجیر نبندد: اگر تو نباشی : به کدام امید دوباره تکرار کنم این زندگی را؟ اگر ن دلنوشته هاي تنهايي الهه...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته هاي تنهايي الهه دنبال می کنید

برچسب : تو نباشی دوستام هستن,تو نباشی,تو نباشی سحر,تو نباشی حسین زمان,پرشین تو نباشی,تو نباشی زانیار,تو نباشی چشام برات گریونه,تو نباشی دوستام هستن لیتو,تو نباشی من میمیرم,تو نباشی کم میارم, نویسنده : 3tanhaee24 بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 27 مهر 1395 ساعت: 18:05

دلنوشته هاي تنهايي الهه...
ما را در سایت دلنوشته هاي تنهايي الهه دنبال می کنید

برچسب : تنهایی را دوست دارم چون خدا هم تنهاست, نویسنده : 3tanhaee24 بازدید : 34 تاريخ : سه شنبه 27 مهر 1395 ساعت: 18:05

وقتي من و بابك كوچيك بوديم.. وقتی من وبابک کوچیک بودیم دائی مجید یه بزغاله کوچولو خوشگل برامون آورد، روزها باهاش بازی کردیم بهش غذا دادیم شب که شد شروع کرد به ب ب کردن!وقتی می رفتیم پیشش ساکت می شد تا می رفتیم تو اتاق دوباره صداش در می اومد!خلاصه نمی دونستیم چکار کنیم!دیگه اون شب مجبور شدیم من و بابک جامونا بندازیم تو حیاط کنار بزغاله بخوابیم!تا صبح بیدار بودیم و می خندیديم!صبح هم بابام زنک زد به دائی بهش گفت:مرد حسابی بیکاری واسه ما دردسر درست می کنی!دایی مجید هم عصر اومد بزغاله را برد داد به صاحبش ولی من تا چند روز بهونشو می گرفتم!خیلی خوشگل وتمیز بود... دلنوشته هاي تنهايي الهه...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته هاي تنهايي الهه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3tanhaee24 بازدید : 15 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 12:46